دولتهای عرب حاشیه خلیج فارس دیگر متکی به آمریکا و غرب نیستند و برای مقابله با برنامههای جمهوری اسلامی ایران دست به عمل مستقل میزنند. این لُب کلام مطلبی تحلیلی به قلم راغده درغام، روزنامهنگار لبنانی، است که روز یکشنبه، ۱۲ دسامبر، در روزنامه «نشنال» امارات منتشر شد.
درغام مینویسد: « به نظر میرسد که دولتهای عرب خلیج [فارس] دیگر متکی به بهاصطلاح شرکای راهبردی خود نیستند. آنان به جای انتظار و تماشا (در حالی که برخی قدرتهای جهانی تصمیماتی میگیرند و در بعضی مواقع حتی با این دولتها که تحت تاثیر نتایج آن تصمیمات قرار میگیرند، مشورت هم نمیکنند)، دارند سرنوشتشان را به دست خود تعیین میکنند.»
این تحلیلگر با اشاره به ورود مذاکرات وین به «حساسترین مرحله»، گفت دولتهای عضو شورای همکاری خلیج فارس به رهبری امارات متحده عربی و عربستان سعودی، «مشغول اجرای چشماندازی جسورانه، اما عملگرایانه هستند، و آن هم در زمانی که نیاز به انعطاف و تطبیق است.»
از مهمترین رویدادهای منطقه خلیج فارس در دوران اخیر، توافق العلا است که در ژانویه در شهری به همین نام در عربستان سعودی به دست آمد تا اختلاف تاریخی بین قطر و عربستان سعودی، فعلا حل شود. هفته گذشته شاهد سفر شاهزاده محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی، به منطقه و بازدید او از چند کشور، از جمله امارات و قطر بودیم. در عین حال، شاهد صدور بیانیههای مشترک چندین دولت عضو شورای همکاری نیز هستیم. درغام مینویسد: «نقشهراههای روشنی برای روابط دو جانبه ترسیم شده است و مواضع آنها در مورد بحرانهای منطقهای در عراق، لبنان، سوریه، و یمن روشن شده است.»
در هفتههای اخیر شاهد بودیم که وقتی عربستان سعودی در اعتراض به قدرت گرفتن حزبالله در لبنان دست به قطع روابط با آن کشور زد، از حمایت چندین کشور منطقه، حتی قطر و کویت که معمولا مواضع مستقلی از ریاض دارند، مواجه شد. در عین حال، شاهد تلاش ابوظبی برای بهبود روابطش با برخی دولتهای منطقه که چند سال است با آنها نزاعهای عمیق داشته است، نیز بودهایم؛ از جمله حکومت بشار اسد در سوریه، جمهوری اسلامی در ایران، و دولت رجب طیب اردوغان در ترکیه.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
درغام مینویسد: «بازدیدهای سطح عالی مقامات اماراتی از ترکیه و ایران نشان میدهد که واقعگرایی سیاسی باعث تغییر در روابط بین دولتهای کلیدی عرب و همسایگان غیر عرب آنها شده است. این تلاشها در پی گام رو به جلو کیفی در روابط بین برخی دولتهای خلیج [فارس] و اسرائیل هستند که سال گذشته با توافق ابراهیم به دست آمد.»
نویسنده همچنین به نشست مجمع امنیتی امارات اشاره میکند که اخیرا در واشنگتن برگزار شد. دکتر انور قرقاش، مشاور دیپلماتیک شیخ خلیفه، رئیس امارات متحده عربی، در آن نشست از لزوم «جلوگیری از خلاء و افزایش تنشها» با قدرتهای رقیب در منطقه، سخن گفت. دکتر قرقاش بر اهمیت رشد اقتصادی و رفاه و نقش آنها در ثبات و امنیت تاکید داشت و از اهمیت روابط دولتهای منطقه خلیج فارس با کشورهای بزرگی همچون آمریکا، چین، و هند گفت.
دکتر قرقاش در آن سخنرانی از تحول روابط دولتهای عرب خلیج فارس و آمریکا در چهار دهه اخیر نیز سخن گفت. او به سال ۱۹۸۰ و عروج «دکترین کارتر» اشاره کرد که طبق آن، آمریکا در پاسخ به اشغال افغانستان از سوی اتحاد شوروی، اعلام کرد که با اتکا به فشار نظامی از منافعش در منطقه دفاع میکند. قرقاش گفت، امروز باید از تخاصمهای عمدهای که پای آمریکا را وسط میکشند پرهیز کرد، چرا که درگیر شدن آمریکا در جنگهایی مثل جنگ عراق به نفع هیچ یک از دستاندرکاران منطقه نخواهد بود.
قرقاش در آن سخنان بر نقش آمریکا به عنوان مهمترین متحد راهبردی امارات تاکید داشت، اما افزود که مهمترین نقشی که آن کشور میتواند در ثبات منطقه ایفا کند، جلوگیری از عروج مناطق خلاء قدرت، مانند مورد عراق، است که چند سال پیش منجر به عروج داعش شد. این نظریهپرداز دیپلماسی منطقهای صحبت از فصلی جدید در مدیریت بحران و حل تخاصم کرد که از طریق رسیدن به آتشبس و سپس جستوجوی راهحل سیاسی، به دست میآید. او به «توافق ابراهیم»، روابط جدید کشورهای شورای همکاری با ترکیه، بازدید مقامات ارشد امارات از سوریه و ایران، و توافق العلا اشاره کرد.
خانم درغام مینویسد: «دولتهای خلیج [فارس] خواهان شکست مذاکرات وین نیستند. اما واهمه دارند که تنش بین ایران از یک سو و آمریکا و اسرائیل از سوی دیگر، عواقبی برای امنیت آنها داشته باشد؛ بهخصوص اگر کار به تشدید تنشها و تقابل برسد. این است که تماس آنها با ایران را توضیح میدهد. در واقع، دولتهای خلیج [فارس] به دنبال آشتی در منطقه هستند؛ چه بین ایران و عربستان سعودی، چه بین امارات و ترکیه، و چه بین مصر و ترکیه. تحرک دیپلماتیک نشان میدهد که عزمی بر پرهیز از افزایش تنشها و حرکت به سوی محدود کردن بحرانها وجود دارد؛ عزمی بر همکاری به جای تقابل.»
این تحلیلگر لبنانی اما میگوید که آینده مذاکرات هستهای آینده روشن نیست، و حکومت ایران را متهم به استفاده از حربه ارعاب کرد. او مینویسد: «تهران گفته است که برای رسیدن به توافق هستهای شتابی ندارد و اگر تا پیش از تعطیلات کریسمس توافقی به دست نیاید، برای بازگشت به ادامه مذاکرات زمان بیشتری صرف خواهد کرد. حتی امکان دارد این کشور دست به صدور بیانیهای رسمی بزند و بگوید که نیازی به توافق هستهای ندارد.»
درغام میافزاید که فروپاشی مذاکرات وین شاید باعث ایجاد اختلاف بین کشورهای غربی شود، اما بایدن میداند که در مسئله ایران باید با اروپاییها همکاری کند، چرا که به کمک آنها در بحران اوکراین نیازمند است. او در پایان مینویسد: «در شرایطی که غرب به آرامی حرکت میکند و ایران میخواهد شکافی بین دولتهای دو طرف اقیانوس اطلس ایجاد کند، دولتهای خلیج [فارس] مشغول تغییر اولویتهای خود و موضعگیری جدیدی بر بنیان چشماندازی روشن در راستای منافع بزرگتر منطقه هستند.»